گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
درس اوّل: اهمّیت سفر حج






اشاره
محمّد تقیرهبر
جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَۀَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَاماً لِلنَّاسِ ....
«1» «. خداوند، کعبه این خانه محترم را وسیله قیام و پایداري مردم قرار داد »
.« أَمَا إِنَّ النَّاسَ لَوْ تَرَکُوا حَجَّ هَذَا الْبَیْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ مَا نُوظِرُوا » : قالَ الصّادِقُ علیه السلام
«2» «. اگر مردم حج این خانه را ترك کنند، بیدرنگ عذاب الهی بر آنها فرود آید »
امام خمینی قدس سره:
حج کانون معارف الهی است که از آن محتواي سیاست اسلام را در زوایاي زندگی باید جستجو کرد. »
حج پیامآور ایجاد و بناي جامعهاي بدور از رذائل مادي و معنوي است.
«3» «. حج تکرار همه صحنههاي عشق آفرین زندگی یک انسان و یک جامعه متکامل در دنیاست
صفحه 25 از 226
ص: 22
براي آن کس که بر منابع حج در آیات و روایات و سیره مبارك طلایهداران توحید مروري داشته باشد، بهخوبی روشن میگردد
که اهتمام به این فریضه جهانشمول اسلامی، بیش از آن است که در تصور بگنجد. این اهتمام حکایت از نقش حج در اسلام و
کیان مسلمین و بلکه سرنوشت بشریت دارد.
و «2» و نخستین خانه مبارك براي خلق و مشعل هدایت براي جهانیان خوانده «1» براي مثال قرآن کریم کعبه را عامل قیام ناس
نماد بقاي یک کشور و « پرچم » نامیده است و چنانکه میدانیم «4» « عَلَم اسلام » و «3» « اقتدار دین » امیرالمؤمنین علیه السلام آنرا رمز
استقرار و پایداري یک سپاه و فرو افتادنش نشانه سقوط است.
«5» . همچنین امام صادق علیه السلام قوام دین را به قیام کعبه پیوند داده است
«6» ؛« وَالْحَجَّ تَشْییداً لِلدِّینِ » : و نیز در خطابه تاریخی حضرت زهرا علیها السلام آمده است
«. خداوند حج را پشتوانه استواري براي تحکیم دین قرار داد »
حضرت رضا علیه السلام نیز حج را سرچشمه سود و خیر ومنفعت براي جمیع خلق، در شرق و غرب زمین و دریا و خشکی و همه
«7» . سرزمینها؛ از حجگزاران و غیر آنها نامیده است
خانه خدا را خالی نگذارد » : باتوجه به این منافع حیاتی است که تعطیل حج به هیچ عنوان جایز نیست و بر حکومت اسلامی است که
و هرگاه توانمالی نداشتند از بیتالمال هزینه سفرشان «8» و اگر مردم از رفتن به حج تساهل کنند، الزاماً آنان را بهحج اعزام کند
ص: 23
«2» .( در مورد زیارت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز چنین توصیهاي شده است ) «1» .« را تأمین نماید
و در همین راستا، به آنانکه از حضور در موسم و انجام فریضه حج استنکاف ورزند هشدار دادهاند که اگر حج را ترك کنند
و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله تارك حج را در زمره یهود و نصاري برشمرده «3» مستوجب هلاکت و عقوبت الهی خواهند شد
«4» .« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ فَلا عَلَیْهِ أَنْ یَمُوتَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً » ؛ است
به همین لحاظ به تکرار حج نیز توصیه شده، همانگونه که ائمه علیهم السلام دهها بار حج بجا میآوردند و در روایات آمده پیامبر
«5» . خدا صلی الله علیه و آله بیستبار حج گزارد که هفت بار آن قبل از بعثت بوده است
افزون بر اینها، روایاتی است که با صراحت میگوید: هیچ عملی هرچند صالح و نافع باشد، جایگزین حج نمیشود.
امام صادق علیه السلام از قول پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آورده است که در پاسخ به مرد اعرابی ثروتمندي که موفق به حج
نشده بود و از آن حضرت میخواست عملی را به وي رهنمون گردد تا بدانوسیله پاداش حج ببرد، چنین فرمود:
«6» «! اگر هموزن کوه ابوقبیس طلاي سرخ داشته باشی و در راه خدا انفاق کنی، ثواب حج را نخواهی یافت »
همچنین در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:
«7» «. ثواب خرج کردن مال در راه حج، برتر از ثواب دو هزار (و در روایت دیگر برتر از بیست هزار) در غیر حج است »
ص: 24
با تأمل در این روایات و نظایر آن، که در منابع حدیث بیش از شمار است، چنین استفاده میشود که حج از یک عبادت معمولی
فراتر است و در میان عبادات نقش حیاتی دارد و بقاي اسلام و حیات سیاسی- اجتماعیِ امت بدان وابسته است.
و به بیان حضرت امام قدس سره:
فریضه حج در میان فرایض، از ویژگی خاصی برخوردار است و شاید جنبههاي سیاسی و اجتماعی آن بر جنبههاي دیگرش غلبه »
«1» «. داشته باشد، با آنکه جنبه عبادياش نیز ویژگیخاصی دارد
صفحه 26 از 226
حج از عباداتِ داراي جامعیّت است و سایر عبادات را در درون دارد؛ از نماز و نیایش گرفته تا انفاق و ایثار، ریاضت و جهاد، امر به
معروف و نهی از منکر، تولّی و تبرّي و ... و بدین ترتیب از فلسفه و آثار آنها نیز برخوردار است و در آن، مال و تن و زبان و عمل
و لفظ و معنا و حرکت و وقوف و شعار و شعور و فرد و جمع مشارکت دارند.
نقش حج در حیات سیاسی امّت
حج از بُعد سیاسی و اجتماعی نیز داراي ویژگی است. درباره آن مطالبی خواهیم آورد.
باري، کعبه معظمه، بیت عبادت و معرفت و حج کانون هدایت، دعوت، رحمت، مغفرت، برکت و مظهر عدالت، عزت، عظمت،
حریّت، حرمت، امنیت، قداست، قدرت، جلالت، هویت، امامت، ولایت، محبت، برائت، دیانت، سیاست، مقاومت، نهضت، معیشت،
که در آیه کریمه آمده است، یافت. از اینرو نباید از « قیاماً » آخرت، مادیت و معنویت است. و شاید بتوان همه این مفاهیم را در واژه
این واژه به سادگی گذشت.
یعنی چه؟ « قیام »
راغب گوید:
«2» .« القِیامُ ما یَقومُ بِهِ الشَّیءُ کَالْعِماد وَالسّنادِ لِمَا یُعمدُ به و یُسندُ إلیه »
ص: 25
«.... قیام، چیزي را گویند که چیز دیگري بدان قوام گیرد و به اتکاي آن بایستد »
اگر به ژرفاي این واژه و مشتقات و همخانوادههایش در قرآن بنگریم، نتیجه میگیریم که همه مسؤولیتها و ارزشها در پرتو قیام
یا «1» ؛ و این هر نوع قیامی را که براي خدا باشد دربر میگیرد؛ مانند قیام رسالتداران توحید براي دعوت و هدایت « قیام للَّهِ » ؛ است
«2» . أیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأَنْذِرْ، وَأَنَّهُ لَمَّا قَامَ عَبْدُ اللَّهِ
و رهایی از بردگی فکري و تقلیدهاي کورکورانه در پیام آسمانی قرآن: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِ دَةٍ أَنْ « تفکر و اندیشه » قیام، براي
«3» . تَقُومُوا للَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَي ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا
«4» که فلسفه رسالت پیامبران خدا بوده است: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط « قسط و عدل » قیام، براي
«5» . و شاهد عدل و داد بودن: کُونُوا قَوّامینَ للَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ
«6» . قیام، براي برپا داشتن نماز: رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاة
«7» . قیام، براي احیاي دین و پابرجا ساختن وحدت در پرتو دین و پرهیز از تفرّق و اختلاف: وَأنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ
«8» . قیام و استقامت در توحید و یکتاپرستی: أنَّما إلهُکُم الهٌ واحِدٌ فَاسْتَقیمُوا إلَیهِ
«9» . و قیام در مناسک حج و طواف و نماز و خضوع و پرستش: وَ طَهِّرْ بیتِیَ لِلطَّائِفینَ وَ القائِمینَ و الرُّکَّعِ السُّجُودِ
ص: 26
«1» آري حج مشتمل بر همه اینها و یادآور قیام ابراهیم است؛ فِیهِ آیَاتٌ بَیِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِیمَ
و کسی که در مقام ابراهیم میایستد باید به همه اینها و تمام آنچه ابراهیم براي آن قیام کرد، قیام کند و پاي استوار دارد.
در کعبه و حج، بهطور مطلق آمده و مقتضاي آن این است که: قیام و مقاومت انسانها، در تمام آنچه « قیاماً للناس » جالب است که
استمرار دارد؛ « قیامت » باید براي آن بپا خیزند و ایستادگی کنند، در پرتو قیام کعبه و برپایی حج میسّر است. و بالأخره قیام تا برپایی
تا آن هنگام که همه خلایق از گورها بپاخیزند.
باري، این ویژگی است که از حج چهرهاي ممتاز و منحصر به فرد در میان دیگر فرایض میسازد و به دلیل همین گستردگی مفهوم
صفحه 27 از 226
است که حج و فلسفه اسرارآمیزآن، همچنان پویا و زایا و شگفتیآفرین میباشد، هرچند براي بسیاري ناشناخته مانده است.
تقسیم کردهاند (همانند قرآن که آیات محکم و متشابه دارد)، براي « متشابه » و « محکم » برخی تحلیلگران، احکام را به دو دسته
حج را، « احکام متشابه » مثال جهاد را میآورند که انگیزه و هدف و نتیجه آن روشن و سهل الوصول است. و براي « احکام محکم »
بدین معنا که حج همانند قرآن بطون هفتگانه و یا هفتادگانه دارد، گنجینهاي است با زوایاي بیشمار که هرکس بقدر فهم ودانش
خود آنرا درك میکند و با اینهمه، حقایق آن تمامناشدنی است و پابپاي حرکت زمان و رشد اندیشه بشر رو به شکوفایی است و
هراندازه به بحث و بررسی فلسفه حج بپردازند نکات تازهتري را خواهند یافت. روایات نیز به این ژرفاي فناناپذیر حج اشاره دارد:
خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم: فدایت شوم! حدود چهل سال است که مسائل حج را از شما » : زرارة بن اعین گوید
میپرسم و شما فتوا میدهید ... (و تمام نمیشود) حضرت فرمود: زراره! خانهاي که دو هزار سال پیش از آدم، فرشتهها آنرا زیارت
زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام » ؛«!؟ کرده و بدان حج گزاردهاند، تو انتظار داري مسائل آن طی چهل سال پایان پذیرد
جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاكَ أَسْأَلُکَ فِی الْحَجِّ مُنْذُ أَرْبَعِینَ عَاماً فَتُفْتِینِی فَقَالَ یَا
ص: 27
«1» .« أَرْبَعِینَ عَاماً » زُرَارَةُ بَیْتٌ یُحَجُّ قَبْلَ آدَمَ علیه السلام بِأَلْفَیْ عَامٍ تُرِیدُ أَنْ تَفْنَی مَسَائِلُهُ فِی
آري خانهاي که مطاف فرشتگان قبل از آدم، کانون جمع پیامبران علیهم السلام از آدم تا خاتم و از آن پس محور امامان و اولیاي
خدا بوده و طی قرون بیشماري میلیاردها انسان موحّ د؛ از نسلهاي مختلف و شرایع گوناگون رو به سوي آن به نماز و نیایش
ایستادهاند و در طواف آن به تضرع نشستهاند و حیات و مماتشان به سوي آن است و خداوند آن را قبلهگاه اهل ایمان و مرکز دایره
اخلاص و مایه قوام انسانها قرار داده و محور و کانون جمع مسلمانان جهان است.
مسائل و مباحث چنین آیت بزرگی نباید با سیر زمان پایان پذیرد، بویژه آنکه مسلمانان جهان، علیرغم گستردگی و جامعیت
فریضه حج و تأثیر آن در ابعاد زندگی معنوي، اخلاقی، فرهنگی، اعتقادي، فردي و اجتماعی و سیاسی و اقتصادي آنان، کمتر
درباره آن به بحث و گفتگو پرداختهاند و فرصتطلبان نخواسته و مجال ندادهاند این رود پرخروش حیات، بر بستر جامعه اسلامی و
تاریخ بشري جاري باشد و مانع آن شدهاند که حج چنانکه باید نقش احیاگر خود را ایفا کند.
به بیان حضرت امام خمینی قدس سره:
حج عرصه نمایش و آیینه سنجش استعدادها و توان مادي و معنوي مسلمانان است، حج بسان قرآن است که همه از آن بهرهمند »
میشوند ولی اندیشمندان و غواصان و دردآشنایان امت، اگر دل به دریاي معارف آن بزنند و از نزدیک شدن و فرورفتن در احکام
و سیاستهاي اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا، گوهر هدایت و رشد و حکمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از
زلال حکمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت و همان اندازه که آن کتاب زندگی و کمال و جمال در حجابهاي
خودساخته ما پنهان شده است و این گنجینه اسرارآفرینش در دل خروارها خاك کج فکريهاي ما دفن گردیده است، حج نیز به
همان سرنوشت گرفتار گشته است.
ص: 28
سرنوشتی که میلیونها مسلمان هر سال به مکه میروند و پا جاي پاي ابراهیم و اسماعیل و هاجر میگذارند ولی هیچکس نیست از
خود بپرسد ابراهیم و محمد که بودند و چه کردند؟ و چه هدفشان بود، از ما چه خواستند؟ گویی به تنها چیزي که فکر نمیشود
همین است.
«1» «. مسلّم حجّ بیروح و بی تحرّك و قیام، حج بیبرائت، حج بیوحدت و حجی که از آن هدم کفر و شرك برنیاید حج نیست
با این همه، نباید نسبت به آنچه گذشته است صرفاً تأسف خورد و از آنچه باید بشود غفلت ورزید که درنگ و تسامح در آن
صفحه 28 از 226
خسارت و ندامت افزونتري را در پی خواهد داشت. و بدین ترتیب باید اذعان کرد آنچه تا کنون محققان درباره حج و آثار آن
بحث کردهاند، ما را از تحقیق و کاوش بیشتر در شناخت آثار عظیم جهانشمول آن بینیاز نمیسازد؛ زیرا این سرچشمه زمزم حیات
و عشق، باید همواره جوشان بماند و برکاتی را بر حسب نیاز بشر و تحول زمان و پیشرفت دانش و تکامل انسان همراه آورد.
حج شعار جاودانهاي است که خداوند عزّت و شوکت مسلمانان را بدان مرهون ساخته است و بدین مقیاس میبایست مورد تجزیه و
تحلیل قرار گیرد و آثار عرفانی و اخلاقی و اجتماعی و سیاسی آن هریک جداگانه مورد مداقه و بررسی عمیق واقع شود که در هر
بررسی و تحقیق، نکتههاي ناشناخته جدیدي از آن رخ مینماید و عظمت این فریضه متشابه را آشکارتر میسازد.
فریضهاي که از بعد انسانسازي و تکامل معنوي، تجدید ذکر خدا، تذکاري از قیامت، عامل پیوند انسانها به مبدأ و معاد، تجلی
روح تعبد و تسلیم است. صبر و کفّ نفس را تمرین و تعلیم میدهد و انفاق و از خودگذشتگی را میآموزد. خضوع و تذلّل انسان
را، در برابر قدرت مطلقه جهان هستی، به نمایش میگذارد. رضوان و غفران خداوند را در پی میآورد و از این بابت در تربیت
اخلاقی و معنوي انسان نقش سازنده دارد و در یک سخن، حج میتواند نقطه تحوّل حجگزاران باشد که پیمودن طریق سیر و
ص: 29
سلوك آن، رهتوشهاي براي همه عمر و سرچشمهاي زایا و پویا و همراه با برکات و نعمات الهی است و اگر حجگزار به این سرمایه
غنیِ معنوي دست یافت و با چنین سنگ محکی از آزمایش الهی درست بیرون آمد، میتواند به قبولی مناسک و اعمال خود چشم
مَا أَکْثَرَ الضَّجِیجَ وَ » : امید ببندد وگرنه چه بسیارند نغمهسرایان حج و چه اندکند حجگزاران واقعی و بهفرموده امام صادق علیه السلام
«1» .« أَقَلَّ الْحَجِیجَ
همچنین از بعد سیاسی و اجتماعی، حج فرصتی است بیمانند براي حضور امت و همبستگی ومعارفه وارتباط مسلمانان جهان ورشته
ارتباطی است باگذشتهتاریخ موحدان تا اعماق تاریخ عالم؛ حرکتی که روح جمعی را در قالب آحاد امت میدمد و قلبها را به
یک کانون توجه میدهد و عوامل تفرّق و تشتت و تجزیه و تحزب را نفی میکند.
همچنین مسلمانان را از مسائل و مشکلات جهان اسلام آگاه میسازد تا در پی چارهجویی برآیند. چهره شرك و مشرکان و الحاد و
ملحدان و دشمنان توطئهگر را افشا میکند و درس برائت از آنچه جز رنگ خدایی دارد میآموزد. فرهنگ اجتماعی اسلام را پیش
روي نمایندگان ملل مسلمان میگشاید و تبادل افکار و اندیشهها را در جهت بهروزي و عظمت مسلمین و تشریک مساعی در
ترویج و تبلیغ معارف جاویدان اسلام باعث میگردد. امت را با امامتِ حق و رهبريِ الهی آشنا میسازد و به مستضعفان جهان
میآموزدکه چگونه غُل و زنجیرهاي اسارت و بردگی و استضعاف را بگسلند و ابراهیموار بر نمرودیان زمان شورش و عصیان کنند
بگویند و به هویت اسلامی و الهی خود بازگردند تا اسوه و شاهد براي دیگر امتها « نه » و به سرسپردگان اقطاب شرك و کفر
باشند:
«2» . وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّۀً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً
و اینچنین شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواهانی باشید و »
ص: 30
«. پیامبر بر شما گواه باشد
با توجه بدانچه گفته شد، تصدیق خواهیم کرد که سخنهاي ناگفته درباره فلسفه حج، این فریضه جهانشمول اسلامی، بسیار است و
دریغ که اینکانون معارفاسلامی رنگببازد وچهره ناشناخته ویا تحریفشده باقی بماند و تنها به یک حرکت بیروح تبدیل گردد
و گنجینههاي سرشار آن در اختیار امت اسلام و نسلهاي کاوشگر و تشنهکامان حقیقت قرار نگیرد.
این رسالت محققان آگاه و شیفتگان معارف الهی است که در تحلیل و بررسی این موضوع حیاتی، تدبر و تلاش بیشتر کنند و امت
صفحه 29 از 226
اسلامی را با معارف گوناگون حج، به ویژه ابعاد سرنوشتساز آن در صحنه سیاسی- اجتماعی جهان آشنا سازند.
به فرموده حضرت امام رحمه الله:
همه مسلمانان باید در تجدید حیات حج و قرآن کریم و بازگرداندن ایندو به صحنه زندگیشان کوشش کنند و محققان متعهد »
«1» «. اسلام با ارائه تفسیرهاي صحیح و واقعی از فلسفه حج، همه بافتهها وتافتههاي خرافاتی علماي درباري را به دریا بریزند
آري، برخی از ابعاد مهم و حیاتی حج؛ مانند بعد اجتماعی و سیاسی و همچنین بعد فرهنگی و اقتصادي آن، نسبت به دیگر ابعاد
کمتر مورد توجّه قرار گرفته است. و این همان چیزي است که دشمنان اسلام و اذناب و سرسپردگان آنها نخواسته و نمیخواهند
براي مسلمانان تبیین گردد و گاه آنرا متناقض و منافی با معنویت حج میدانند! و روي این تفکر انحرافی و القایی که از سوي
دشمنان قسم خورده و دیرین اسلام دیکته شده پافشاري کرده و تبلیغ میکنند و این یکی از دردهاي بیدرمانی است که حضرت
امام قدس سره به آن هشدار میدهند:
بزرگترین درد جوامع اسلامی این است که هنوز فلسفه واقعی بسیاري از »
ص: 31
احکام الهی را درك نکرده و حج با آنهمه راز و عظمتی که دارد هنوز بهصورت یک عبادت خشک و یک حرکت بیحاصل و
«1» «. بیثمر باقی مانده است
ص: 32
درس دوّم: فلسفه و اهداف حج
اشاره
محمود مهديپور
تمامی احکام و دستورات الهی داراي مصالح و اهداف و نتایج قطعی و ارزشمند است. بر مبناي تفکر شیعی هر حکمی، حکمت و
علتی دارد و هر قانون الهی، مصالح و منافعی را دنبال میکند.
بر اساس آنچه از روایات و تجارب محسوس و عینی استفاده میشود، در این میان حج نیز اهداف عرفانی، عبادي، سیاسی،
اجتماعی، فرهنگی و اقتصادي فراوانی دارد که به هر یک از این اهداف، در آیات و روایات اشاره شده است.
حج عامل تقویت دین
-1 قال علیٌ علیه السلام:
«1» .« فَرَضَ اللَّهُ] الْحَجَّ تَقْویَۀً لِلدِّینِ ] »
«. حج عامل تقویت دین است »
آمده است. « وَالحَجّ تَشْییداً لِلدِّینِ » در خطبه حضرت فاطمه علیها السلام نقش حج، با جمله
ص: 33
تقویتِ دین ابعاد گوناگونی دارد که در اینجا به چگونگی نقش حج در تقویت دین اشاره میشود:
-1 حج، یاد خدا است و ارتباط قلبی انسان با خدا یکی از عالیترین روشهاي تقویت دین است.
-2 حج، پیوند روحی بین دینداران و بنیانگذاران دین ایجاد میکند و مسلمانان با انجام مراسم حج با آثار حضرت ابراهیم خلیل و
صفحه 30 از 226
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و دیگر انبیا و اولیاي الهی آشنا میشوند.
-3 حج، عامل تقویت ارتباط دینداران و در نتیجه اقتدار بیشتر در برابر دنیاي کفر و شرك است.
-4 حج، امکان همفکري و مشاوره مسلمین براي حل مشکلات سیاسی، اقتصادي و فرهنگی دنیاي اسلام را فراهم میسازد.
-5 حج، نمایش عظمت، قدرت و جمعیّت مسلمین در برابر کفار و مشرکین است.
-6 حج، عامل تفقّه بیشتر در دین و آشنایی با عقاید اسلامی، احکام الهی و تاریخ و سیره معصومین علیهم السلام و تکرار و تلاوت
آیات قرآن و دل سپردن به قرآن در سرزمین وحی است و میتوان گفت هر حاجی مسلمان یک اردوي بازآموزي دینی را طی
میکند.
-7 حج، پاسداري از هویت تاریخی مسلمین و یادآورنده خاطرات تاریخ اسلام و قهرمانان مکتب انبیا و حجگزاران بزرگ تاریخ؛
مثل حضرت ابراهیم، حضرت اسماعیل، هاجر، پیامبر بزرگوار اسلام، امام علی علیهم السلام و دیگر بزرگان تاریخ ادیان ابراهیمی
است.
-8 حج، تمرین عملی بندگی و اطاعت از خداست.
در روایات به تمامی موارد یاد شده تصریح گردیده است.
حج و برپایی عَلَم اسلام
-1 امام الصادق علیه السلام فرمود:
«1» ؛« لایَزالُ الدِّینُ قائِماً ما قامَتْ الْکَعْبۀُ »
«. تا کعبه برپاست، دین برپاست »
ص: 34
حج یادآور ایام اللَّه
حضرت علی علیه السلام به قثم بن عباس فرماندار مکّه نوشت:
«1» .« فَاقِمْ لِلنَّاسِ الحَجَّ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیّامِ اللَّهِ »
«. را به یادشان آور « ایام اللَّه » براي مردم حج را بهپادار و »
حج و یادگار نبوي
امام رضا علیه السلام فرمودند:
«2» .« وَلِتُعْرَفَ آثارُ رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و تُعْرَفَ أخبارُهُ و یُذْکَرَ و لایُنْسی »
«. حج واجب شده است تا آثار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شناخته شود و اخبار آن حضرت مطرح گردد و فراموش نشود »
ارتباط فرهنگی مسلمانان در حج
امام رضا علیه السلام فرمود:
«3» .« فَجُعِلَ فِیهِ الاجْتِماع مِنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لِیَتَعارَفُوا »
«. خانهاش را نقطه گردهمایی از شرق و غرب جهان قرار داد تا مسلمین همدیگر را بشناسند »
صفحه 31 از 226
ارتباطات اقتصادي مسلمین در حج
حضرت رضا علیه السلام فرمود:
«4» .« وَلِیَتَربَّحَ کُلُّ قَوْمٍ مِنَ التّجارات منْ بَلَدٍ إلی بَلَدٍ، وَلِیَنْتَفِعَ بِذَلِکَ الْمُکَارِي وَالْجَمَّالُ »
ص: 35
وحج را واجب فرمود تا مردم در پرتو آن از داد و ستدها سود برند و کرایه دهندگان و شترداران (عاملان حمل و نقل) از این آمد »
«. و شد بهرهمند شوند
تمرین خودسازي و پاکی از گناهان در سایه حج
امام هشتم علیه السلام فرمود:
«1» .« عِلَّۀُ الْحَجِّ ... وَ الْخُرُوجِ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ ... وَ حَظْرِها عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ »
«. و حج خانه الهی عامل پاکی از گناهان و بازداشتن نفس از خواستهها و لذّتهاست »
توسعه بینش در سایه حج
حج عامل بریدن از علایق و وابستگیهاي خانوادگی، شخصی و منطقهاي است و انسان وقتی از یک روند معمول و محیط عادي
جدا میشود، زمینه رشد و گسترش فکر و اندیشه و فراگیر شدن علایق و عواطف او فراهم میگردد و همه فواید هجرت در این
سفر زیارتی بدست میآید.
گسترش انس و الفت انسانها
در سایه عبادت بزرگ حج، بیم و ابهام ناشی از تفاوت رنگ، ملیّت، مناطق جغرافیایی، زبان و غیره رنگ میبازد و انسانها احساس
میکنند با پذیرش خداي یکتا و پیامبر واحد و قوانین الهی، میتوان بدون بدبینی و ترس با انسانها برادر شد.
حج، بستر اقتدار امت اسلامی
در پرتومراسم عبادي حجکه توسط مسلمانان جهانبرگزارمیشود. مانورقدرت امت اسلامی شکلمیگیرد ومسلمانان میتوانند
نیروها وامکانات دنیاي اسلام را بهتر بشناسند و فریاد اعتراض و برائت خویش را نسبت به نظام شرك و رفتار مشرکان اعلام کنند.
ص: 36
درس سوّم: آداب حج
محمّد بهاري همدانی
آیت اللَّه شیخ محمد بهاري، که از چهرههاي نامدار عرفان و تهذیب نفس بود، در طیّ نامهاي آداب حجّ را مورد بحث و بررسی
قرار داده و مفاهیم دقیق و لطیفی رابدین شرح مطرح نموده است این نامه در کتاب تذکرة المتقین چاپ شده است:
.« الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی اشْرَفِ اْلانْبِیاءِ وَ الْمُرسَلینَ، مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ »
صفحه 32 از 226
و بعد، فَاعْلَمْ ایُّهَا الطَّالِبُ لِلْوُصُولِ الی بَیْتِ اللَّه الْحَرامِ، [پس بدان اي طالب رسیدن به بیت اللَّه الحرام] این که حضرت احدیت- جَلَّ
و دیگري « بیت المقدس » گویند که تو قاصد او هستی. دیگري را « کعبه ظاهري » شَأْنُهُ الْعَظیم- را بیوتاتِ مختلف میباشد؛ یکی را
نامند که اعظم از همه « قلب » و هکذا تا برسد به جایی که خانه حقیقی اصلی است که آن را « عرش » و دیگري را « بیت المعمور » را
این خانههاست، وَلا شَکَّ وَ لا رَیْبَ فی انَّهُ لِکُلِّ بَیْتٍ مِنَ الْبُیُوتِ لِطالِبِه رُسُوم وَ آداب، [شک و تردیدي نیست که براي ورود به هر
خانه، رسوم و آدابی است که باید از سوي وارد شونده رعایت شود] غرض دراین رساله، بیان آداب کعبه ظاهري است، غیر از آن
آدابی که در مناسک مسطور است. ضمناً
ص: 37
شاید اشاره به آداب کعبه حقیقی هم فی الجمله بشود.
مَعْرِفَۀُ اللَّهِ وَ الْوُصوُلُ الی دَرَجَۀِ حُبّهِ » ، اولًا بدان، غرض از تشریع این عمل شریف، لَعَلَّ این باشد که مقصود اصلی از خلقت انسان
و] .« وَلایُمْکِنُ حُصُولُ هذَیْنِ الأمْرَیْن الّا بِتَصْفِیَۀِ الْقَلْبِ » شناخت خداوند و رسیدن به مقام محبت و انس با او است] است ] « وَالانسِ بِهِ
کَفُّ النّفْسِ عَنِ الشَّهوتِ وَالانْقِطاعُ » دستیابی به این دو جز با تصفیه و پیرایش دل امکانپذیر نمیباشد] وآنهم ممکن نباشد جز به
و آن نیز جز با پرهیز از شهوات، بریدن از دنیاي پست و وادار ] .« مِنَ الدُّنْیا الدَّنْیَّۀِ وَایقاعُها عَلَی الْمَشاقِ مِنَ الْعِباداتِ، ظاهرِیَّۀً وَباطِنیَّۀً
کردن خویش به عبادات سخت ظاهري و باطنی]
از اینجا بوده که شارع مقدس عبادات را یک سخ نگردانیده بلکه مختلف جعل کرده؛ زیرا که به هر یک از آنها رذیلهاي از رذائل،
از مکلّف زایل میگردد تا با اشتغال به آنها، تصفیه تمام عیار گردد، چنانکه با صدقات حقوق مالیه و اداي آنها قطع میل کند از
دنیوي وکما اینکه صوم قطع میکند انسان را از مشتهیات نفسانی و صلات نهی میکند از هر فحشا و منکري و هکذا «1» حطام
اعمال که هر یک «2» سایر عبادات و چون عمل حج مجمع العناوین بود با زیادي. چه این که مشتمل است بر جملهاي از مشاقّ
انفاق المال الکثیر، والقطع عَنِ الأهْل والأولاد والْوَطَن، والحَشْر مع النّفوس الشّریرة و طیّ » بنفسه صلاحیت تصفیه نفس را دارد؛ مثل
المنازل البعیدة، مع الابتلاء بالعطش فی الحرّ الشّدید فی بعض الأوان، والوقوع علی أعمال غیر مأنوسۀ لا یَقْبِلها الطّباع من الرّمی
هزینه کردن مال فراوان و جدا شدن از خانواده و فرزندان و وطن و معاشرت با افراد شرور ] .« والطّواف والسّ عی والإحرام وغیر ذلک
و پیمودن مسیرهاي دور و دچار تشنگی شدن در گرماي شدید در پارهاي اوقات و انجام کارهاي غیر عادي که طبعاً انسان پذیراي
آن نیست مانند رمی جمرات، طواف، سعی و احرام و دیگر اعمال]
فی صُقْعٍ واحدٍ علی » با این که داراي فضایل بسیاري است. ایضا از قبیل تذکر به احوال آخرت به رؤیت اصناف خلق و اجتماع کثیر
نهج واحد لا سیّما فی الإحرام
ص: 38
در یک مکان با شیوه عبادي واحد به ویژه در مسأله احرام و وقوف در عرفات و مشعر] ] .« والوقوفین
ورسیدن به محل وحی و نزول ملائکه بر انبیا از آدم تا خاتم- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- و تشرف به محل اقدام آن بزرگواران،
مضافا بر تشرف بر حرم خدا و خانه او، علاوه به حصول رقت که مورث اصغاء قلب است، به دیدن این امکنه شریفه با امکنه شریفه
اخري که رساله گنجایش تفصیل آنها را ندارد.
مبدل کردم » : الحاصل چون حج داراي جملهاي از مشاق و فضائل کثیره اي از اعمال بود ورسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود
و انسان نمیرسد به این کرامت عظمی الا به ملاحظه آداب و رسوم حقیقی آن و هی امور: «... رهبانیت را به جهاد و حج
الأول این که: هر عبادتی از عبادات باید به نیت صادقه باشد و به قصد امتثال امر شارع بجا آورده شود تا عبادت شود. کسی که
اراده حج دارد، اوّلًا باید قدري تأمل در نیت خود بنماید. هواي نفس راکنار گذارد، ببیند غرضش از این سفر، امتثال امر الهی و
صفحه 33 از 226
رسیدن به ثواب و فرار از عقاب اوست یانه، نستجیر بالله غرضش تحصیل اعتبار یا خوف از مذمت مردم یا تفسیق آنها یا از ترس فقیر
شدن- بنابراین که معروف است هر که ترك حج کند، مبتلا به فقر خواهد شد- یا امور دیگر از قبیل تجارت وتکیّف و سیر در بلاد
و غیر ذلک. اگر درست تأمل کند خودش میفهمد که قصدش چطور است و لو به آثار، اگر معلوم گردید که غرض خدانیست،
باید سعی در اصلاح قصد خود نماید، لااقل ملتفت باشد به قباحت این عمل که قصد حریم ملک الملوك را کرده، براي اینگونه
مطالب بی فایده لااقل به نحو خجالت وارد شود نه به طرز غرور و عُجب.
الثانی این که: تهیه حضور ببیند از براي مجلس روحانیین با بجا آوردن یک توبه درستی با جمیع مقدمات که از جمله آنهاست رد
حقوق؛ چه از قبیل مالیه باشد، مثل خمس و رد مظالم و کفارات و غیرها، یا ازغیر مالیه باشد، مثل غیبت و اذیت و هتک عرض و
سایر جنایات بر غیر، که باید استحلال از صاحبانش بنماید به آن تفاصیلی که در محل خود مذکور است و خوب است بعد از این
مقدمات، آن عمل توبه روز یکشنبه را که در منهاج العارفین مسطور است بجا بیاورد و اگر پدر یا مادري دارد- مهماامکن- آنها
ص: 39
را هم از خود راضی کند تا پاك و پاکیزه از منزل درآید، بلکه تمام علایق خود را جمع آوري نموده، شغل قلبی خود را از پشت
سرش قطع نماید تا به تمام قلب رو به خداي خود کند، همچنین فرض کند که دیگر بر نمی گردد.
پس بناءً علی هذا باید وصیّت تام و تمامی بکند به اطلاع اشخاص خیّر و دانا تا بیان کنند که کیفیت وصیت باید چگونه باشد. کار
را بر وصی تنگ نگیرد، بلکه به نحو توسعه در امر ثلث خود وصیت کند که مسلمانی بعد از فوت او در حرج نیفتد ومعذلک اهل و
عیالش را به کفیل حقیقی واگذارد، فإنّهُ خَیْرُ مُعین و نعم الوکیل.
الحاصل، کاري کند که اگر بر نگردد هیچ جزئی از جزئیات کار او معوق نماند، بلکه دائماً باید چنین باشد شخصی که اطلاع تام به
وقت مردن خود ندارد.
الثالث این که: اسباب مشغله قلبی در سفر براي خود فراهم نیاورد تا او را در حرکات و سکناتش، که باید به یاد محبوب خود باشد،
باز دارد؛ چه از قبیل عیال و اولاد باشد یا رفیق ناملایم الطبع یا مال التجاره یا غیر آن. مقصود این است که خودش به دست خود
اسبابی فراهم نیاورد که تمام همتش درسفر مصروف آن باشد بلکه اگر بتواند بااشخاصی همسفر شود که تذکر ایشان بر او غالب
باشد یا همیشه اگر غفلت ورزید آنها او را به یاد خدا بیندازند. قصه سید بن طاووس قدس سره با همسفران معروف است.
الرابع این که: مهما امکن سعی در حلّیت خرجی خود بنماید و زیاد بردارد و از انفاق مضایقه ننماید؛ زیرا که انفاق در حج انفاق در
راه خدا است. چرا باید انسان دلگیر باشد از زیادي خرج! بهترین توشهها را بردارد و زیاد بذل نماید که درهمی از او در احادیث
اهلبیت علیهم السلام به هفتاد درهم است.
بر میداشتند. «1» ازهد زهاد، اعنی سید سجاد علیه السلام وقتی که حج میفرمودند؛ ازقبیل بادام، شکر، حلویات و سویق
باري از جمله سعادت شخص است اگر در این سفر چیزي از او بشکند یا تلف شود یا دزد ببرد یا مصارف او زیاد شود، باید کمال
ممنونیت را داشته بلکه شاد باشد؛ زیرا که
ص: 40
همه اینها بر میزبان است. در دیوان اعلی ثبت است که به اضعاف مضاعف، تلافی خواهند کرد. نمیبینی اگر کسی تو را به میهمانی
به خانه خود بطلبد و در اثناي راه صدمه بر تو وارد آمده باشد اگر میزبان بتواند- مهما امکن- جبران آن را متحمل میشود؟!
پس گمان تو چگونه است درباره ] .« فَکَیْفَ ظَنُّکَ بِأَقْدَر الْقادِرِین وَأَکْرَم الأکرَمِین » چونکه خود طلبیده با این که لئیم است و عاجز
تواناترین توانمندان و کریمترین کریمان] حاشا و کلّا از کرم او که کمتر از عرب بادیه نشین باشد، نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُوءِ الظَّنِّ بِالْخالِق.
[پناه میبریم به خداوند از پندار بد درباره آفریدگار]
صفحه 34 از 226
و صدق این مقاله بر کسی واضح است که میان اعراب بادیه نشین گردیده و دیده باشد.
الخامس این که: باید خوش خلق باشد وتواضع بورزد. از رفیق و مکاري و غیره کوچکی بنماید و از لغو و فحش و درشت گویی و
ناملایم در حذر باشد، نه حسن خلق تنها آن است که اذیتش به کسی نرسد بلکه از جمله اخلاق حسنه آن است که از غیر، تحمل
کند، إلی ذلک یشیر قوله فی الحدیث القدسیۀ [فرموده «1» اذیت بنماید. بل نه تنها متحمل شود بلکه در ازاي او خفض جناح
رضایت خود را در جفاي مخلوق پنهان کردهام هر که » خداوند در حدیث قدسی به همین مسأله اشاره دارد]: حاصل آن این که
«. درصدد رضا جویی از ما است باید ایذاء غیر را متحمل شود
السادس این که: نه تنها قصد حج کند و بس، بلکه در این ضمن، باید چندین عبادت را قاصد باشد که یکی از آنها حج است؛ از
قبیل زیارت قبور مطهره شهدا و اولیا و سعی در [قضاي] حوائج مؤمنین و تعلیم و تعلّم احکام دینیّه و ترویج مذهب اثنا عشریه و
تعظیم شعائر اللَّه و امر به معروف ونهی از منکر و غیر ذلک.
السابع این که: اسباب تجمع و تکبّر براي خود فراهم نیاورد بل شکسته دل و غبار آلوده، رو به حریم الهی رود، همچنان که
درمناسک هم اشاره به آن شده در باب احرام.
الثامن این که: از خانه خود حرکت نکند مگر این که نفس خودش را در هر چه با
ص: 41
خودش برداشته باجمیع رفقاي خود و اهل خانه و هر چه تعلق به او دارد، امانتاً به خالق خود- جلّشأنه- بسپارد. با کمال اطمینان دل،
از خانه بیرون رود، فَانَّهُ جَلَّتْ عَظَمَتُهُ نِعْمَ الْحَفِیظ وَ نِعْمَ الْوَکِیل وَ نِعْمَ الْمَوْلی وَ نِعْمَ النَّصِ یر [خداي جَلَّتْ عَظمتهُ بهترین حافظ، وکیل،
سرپرست و یاري رسان است].
آدابی دیگر هم دارد، آن را در مناسک نوشتهاند.
بلی اهتمام تام به صدقه دادن داشته باشد، به این معنا که صحت خود را بخرد از خالق خود، به این وجه صدقه.
التاسع این که: اعتمادش به کیسه خود وقوه و جوانی خود نباشد، بلکه در همه حال، بالنسبه به همه چیز باید اعتماد او به صاحب
بیت باشد. مقدمات بیش از اینهاست لیکن غرض تطویل در رساله نویسی نیست (در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.)
باید تأمل کند و بداند که این سفر جسمانی الی اللَّه است و یک سفر دیگري هم روحانی، الی الله باید بکند.
به دنیا نیامده براي خوردن و آشامیدن، بلکه خلق شده از براي معرفت و تکمیل نفس، آنهم سفر دیگري است، کما این که در این
سفر حج، زاد و راحله و همسفر و امیر حاج و دلیل و خدام و غیره لازم دارد که اگر هر کدام نباشد کار لنگ است و به منزل
نخواهد رسید بل به هلاکت خواهد افتاد، در آن سفر هم بعینه به اینها محتاج است والا قدم از قدم نخواهد برداشت واگر بدون اینها
خیال کرده راه برود، قطعا رو به ترکستان است. کعبه حقیقی نیست. اما راحله او در این سفر بدن اوست. باید به نحو اعتدال از
خدمت آن مضایقه نکند و نه چنان سیرش بکند که جلو او را نتواند بگیرد و یاغی و طاغی شود، نه چنان گرسنگی به آن بدهد که
ضعف بر او مستولی شود و از کار عبادت بازماند، خیر الأمور أوسطها، افراط و تفریط آن مذموم است.
اما زاد او اعمال خارجیه اوست که تعبیر از آن به تقوا میشود؛ از فعل واجبات و ترك محرمات و مکروهات و اتیان به مستحبات، و
اصل معناي تقوا پرهیز است که اول درجه آن، پرهیز از محرمات است وآخر درجه آن پرهیز از ماسوي اللَّه- جلّ جلاله- و بینهما
متوسطات. فحاصل الکلام این که هر یک از ترك محرمات و اتیان به واجبات به
ص: 42
منزله زادي است که هر یک را درمنازل اخرویه احتیاج افتد بدرجات الحاجه که اگر همراه خود نیاورده باشی مبتلا خواهی بود،
نستجیر باللَّه من هذه البلوي العظیمۀ.
صفحه 35 از 226
و اما همسفر مؤمنین هستند که به همت همدیگر و اتحاد قلوب، این منازل بعیده را طیران خواهند نمود و الیه یشیر قوله- عَزَّ مِنْ قائل:
«1» تَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقْوي
[همواره در راه نیکی و پرهیز کاري با هم همکاري نمایید].
ولعلّ بدون اجتماع، کار انجام نگیرد وشاید از این جهت رهبانیت در این امت منع شده باشد.
اهتمام تامی در این مطلب « خیلی کار از اتحاد قلوب ساخته گردد که از متفرّد بر نمیآید » : استاد ما- رضوان اللَّه علیه- میفرمود
داشت، همنیطورهاست، همه مفاسد، زیر سر اختلاف قلوب است ....
و اما امیرِ حاج در این سفر، ائمه طاهرین- سلام اللَّه علیهم اجمعین- هستند که باید سایه بلند پایه آن بزرگواران بر سر تو باشد و
متمسک به حبل المتین ولاي آنها باشی، به کمال التجاء به آن خانواده عصمت وطهارت، تا بتوانی چند قدمی راه بروي والا شیاطین
جن و انس در قدم اول تو را خواهند ربود، مثل چاپیدن و غارت کردن عرب بدوي حجاج را بی امیر حاج کما هو واضح، خصوصاً
اما هیهات که .«2» هر چه به حرم نزدیک شود. بلی اگر خود را به حرم رسانید دیگر ایمن است از هر خوف ومَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً
بتواند سرخودي به آن جا رسد. این نخواهد شد، واللَّه العالم.
و اما دلیل این راه: اگر چه ائمه طاهرین- سلام الله علیهم- ادلّاء علی الله هستند ودلیلند، لکنه معذلک ماها از آن پستی تربیت و
منزلت که داریم از آن بزرگواران هم اخذ فیوضات بلا واسطه نمیتوانیم بکنیم، محتاجیم در دلالات جزئیه و مفصله به علماي
آخرت و اهل تقوا تا به یُمن قدوم ایشان و به تعلیم آنها درك فیوضات بنماییم که بیوساطت آنها درك فیض در کمال عسرت و
تعذر است و لذا محتاج به علما هستیم، پیش خود کار درست نمیشود.
ص: 43
باري، چون به میقات رسد، لباس خود را در آورد در ظاهر و ثوب احرام بپوشد و در باطن قصدش این باشد که از خودش خلع
کرده لباس معصیت وکفر و ریا ونفاق را و پوشیده ثوب طاعت و بندگی را و همچنین ملتفت باشد همچنانکه در دنیا خداي خود را
بغیر ثوبِ زيّ خود و عادت خود غبار آلوده، سر برهنه و پا برهنه ملاقات میکند، همچنین بعد از مردن خواهد ملاقات کرد عمال
خداي خود را به کمال ذل وانکسار و عریان. پس درحال تنظیف، باید قصدش تنظیف روح باشد از شرك معاصی و به قصد احرام
هم عقد توبه صحیح ببندد؛ یعنی حرام کند بر خود به عزم و اراده صادقه کلّ چیزهایی را که خداوند عالم حرام نمود بر او که دیگر
بعد از مراجعت ازمکه معظمه پیرامون معاصی نگردد و در حین لبیک گفتن باید ملتفت باشد که این اجابت ندایی است که به این
متوجه شده.
اولًا: قاصد باشد که قبول کردم کلّ طاعتی که از براي خداوند متعال است.
و ثانیاً: مردد باشد که این عمل از او قبول خواهد شد یا نه. قضیه سید الساجدین- سلام اللَّه علیه- را به نظر بیاورد که در احرام
نمیتوانستند لبیک بگویند، غش میکردند و از راحله خود میافتادند. سؤال میشد، جواب میفرمودند: میترسم خداوند بفرماید:
و هم به نظر بیاورد ازاین کیفیت یومِ محشر را که تمام مردم به این شکل از قبر خود بیرون میآیند، لخت و عورند « لا لبیک »
وسربرهنه و ازدحام آورنده. بعضی در زمره مقتولین و برخی در نمره مردودین. بعضی متنعم بعضی معذب و بعضی متحیر در امر
بعد ازآن که جمیعاً در ورطه اولی متردد بودند. چون داخل حرم شود باید حالش حال رجاء و امن باشد از سخط و غضب الهی؛
رسیده باشد. «1» مثل حال مقصري که به بستخانه
به مفاد آیه شریفه وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمَناً جاي زیادي رجاء و امیدواري همین جاست؛ چه این که شرف بیت عظیم است و صاحب آن
به راجی خود کریم. جا دارد توسعه رحمت؛ زیرا که تو در آنجا میهمان خاص اکرم الاکرمین هستی. او پی بهانه میگشت که تو را
یکمرتبه در عمرت به خانه خود دعوت کرده باشد (اگرچه همیشه
صفحه 36 از 226
ص: 44
ما » ، میهمان او بودهاي) حالا میسر شده حاشا و کلّا از کرم او که هر چه خواهش داشته باشی و از او هم برآید، مضایقه داشته باشد
این چنین گمانی به خداي جَلَّت عظمته نیست] این چنین گمانی را به بعضی از اسخیاي عرب نباید ] .« هکَ ذا الظَنّ بِهِ جَلّتْ عَظَمَتُهُ
برد، فضلًا عن الجواد المطلق [تا چه رسد به بخشایشگر مطلق]. دیگر حالا تو نتوانی بیاوري یا بیاوري و نتوانی نگهداري یا از اصل
ندانی چه باید بخواهی یا کاري کنی به دست خودکه مقتضی بذل به تو نباشد. تقصیر کسی نیست، گدایی با کاهلی نمیسازد.
بلی عیب در اینجاست که غالب مردم که مشرف به مکه شدند، اعظم همشان این است که زود صورت این اعمال را از سر وا کنند،
علی سبیل الاستعجال آن وقت آسوده در فکر خرید خود باشند، اما حواس به قدر ذرّهاي، پیش معناي این اعمال باشد. نه، با این که
همه حواس میهمان باید پیش میزبان باشد و چشمش به دست او و حرکات و سکناتش به میل او. حتّی روزه مندوب بیاذن او
مذموم است. چه، جاي این که در خانه او هتک عرض او را بکنی و هتک عرض سلطان السلاطین، اشتغال به مناهیِ اوست. کدام
حاجی از حجاج متعارفه که وارد حرم الهی شود در آید و اقلًا صد معصیت از او سرنزند، از دروغ و غیبت و اذیّت به غیر و سخن
وحمله دار و غیره که ورقه گنجایش تفصیل آنها را ندارد، واللَّه اعلم. «1» چینی و تعطیل حق غیر و فحش به عکّام
وجود او را بگیرد. اگر جوارح «2» چون شروع به طواف نماید، باید هیبت عظمت و خوف و خشیت و رجاء عفو و رحمت، شراشر
خارجیه نلرزد، اقلا دلش بلرزد، مثل آن ملائکه که حول عرش دائماً به این نحو طواف میکنند. اگر بخواهد مشتبه به آنها باشد،
چنان که در اخبار است و باید ملتفت باشد که طواف منحصر به طواف جسمانی نیست بلکه یک طواف دیگري هم هست که
گویند به ذکر رب البیت و اصیل بودن آن براي این است که اعمال جسمانیه را امثله « طواف قلبی » طواف حقیقی آن است و آن را
آنها قرار دادهاند که انسان از اینها پی به آنها ببرد، چنانکه مضمون روایت است.
و ایضاً باید بداند همچنانکه بی قطع علاقه از اشغال دنیویه و زن و فرزند و غیره،
ص: 45
نمیشود به این خانه آمد، آن کعبه حقیقی هم چنانست که عمده حجب علقه است و در بوسیدن حجر و ملصق به مستجار و استلام
حطیم و دامن کعبه را گرفتن باید حال او حال مقصري باشد که از اذیت و داغ و کشتن فرار کرده به خود آن بزرگ ملتجی شده
که او از تقصیراتش بگذرد. این است که گاهی دست و پایش را میبوسد، گاهی دامن او را میگیرد، گاهی خود را به او
میچسباند. گاهی مثل سگ تبصبص میکند. گاهی گریه میکند. گاهی او را به اعز اشخاص پیش او قسم میدهد. گاهی تضرع
مینماید که بلکه او را از این مهلکه نجات دهد، خصوصاً اگر کسی باشد که بداند غیر از او ملجأ و پناهی نیست، ببین تا فرمان
استخلاص نگرفتهاي از خدمت او بر میگردي؟ لا وَرَبّ الْکَعْبَۀ.
در امورات دنیویه، انسان چنین است و اما بالنسبه به عذاب اخروي، چون نسیه است، هیچ در فکر این مطالب نیست. حجاج دروغی
قدري میدوند دور کعبه بعد میروند به تماشاي سنگها و بازارها و دیوارها.
باري، چون به سعی آید، باید سعیش این باشد که این سعی را به منزله تردد در خانه سلطان قرار دهد، به رجاء عطا و بخشش و اما
در عرفات از این ازدحام خلق و بلند کردن صداهاي خودشان به انواع تضرع و زاري و التماس به اختلاف زبانها و افتادن هر
را بکند تا آنجا مبتلا «1» گروهی پی ائمه خودشان و نظر به شفاعت او داشتن حکایت محشر را یاد آورد. اینجا کمال تضرع و الحاح
عظیم و نفوس مجتمع و قلوب به سوي الهی «2» نشود و بسیار ظنّ قوي داشته باشد بر حصول مراداتش؛ زیرا که روز شریف موقف
منقطع و دستهاي اولیا و غیرهم به سوي او- جلّ شأنه- بلند شده و گردنها به سوي او کشیده شده. چشمها از خوف او گریان و
بندها از ترس او لرزان و روز، روز احسان، و ابدال و اوتاد در محضر حاضر، بناي سلطان بر بخشش و انعام و همچنین روز خلعت
عجل اللَّه فرجه و سهّل مخرجه- در چنین روزي استبعاد ندارد، حصول فیض به اعلا مدارجه، -«3» پوشی صدر اعظم دولت علیّه
صفحه 37 از 226
بالنسبه به کافّه ناس و خلایق.
ص: 46
آیا گمان به خالق خود داري که سعی تو را ضایع گرداند، با این که منقطع شده اي از اهل و اولاد و وطن، آیا رحم نمیکند غربت
تو را، ما هکذا الظَنّ بِهِ وَلا الْمَعْرُوفُ مِن فَضله. [نه چنین گمانی درباره او میرود و نه از فضل او متعارف است] و از اینجاست که
از بزرگترین گناهان آن است که ] .«( مِنْ أعْظَمِ الذُّنُوبِ أَنْ یَحْضُ رَ الْعَرَفات وَیَظُنَّ أَنَّهُ لا یَغْفِرُ لَهُ (الَّلهُمَّ ارْزُقْنا » : در حدیث وارد شده
چون از عرفات کوچ کند، روبه حرم آید، از «1» [. حاجی در عرفات حضور به هم رساند و گمان برد که خداوند او را نمیآمرزد
این اذن ثانوي به دخول حرم تفأل زند به قبولی حجش وقربش به خداي خود و مأمون بودن او از عذاب الهی.
چون به منا رسد رمی جمار کند، ملتفت باشد که روح این عمل در باطن، دور کردن شیطان است، فان کان کالخلیل فکالخلیل و الا
فلا.
باري چون حرم را وداع کند، باید درکمال تضرع و مشوش الحال باشد که هر کس او را ببیند ملتفت شود که این شخص عزیزي را
گذاشته و میرود مثل گذاشتن ابراهیم اسماعیل علیهما السلام و هاجر را. بناي او بر این باشد که اول زمان تمکن، باز عود به این
مکان شریف بنماید و باید ملتفت میزبان باشد در همه حال، مبادا به بی ادبی او را وداع نماید که دیگر او خوش نداشته باشد. این
میهمان ابد الآباد به خانه او قدم گذارد، اگر چه این میزبان- جلّجلاله- سریع الرضاست لیکن مراعات ادب مهما امکن- باید از این
طرف بشود، اگر بتواند حتیالمقدور آن بقعههایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله عبادت کرده در آنها؛ مثل کوههاي مکه
معظمه به قصد تشرف از محل اقدام مبارکه نه به قصد تماشا و تفرج حاضر گردد، و بلکه به قصد قربت مطلقه، دو رکعت در آنجاها
نماز بخواند، بلکه اگر ممکن باشد قدري در آنجاها زیاده از متعارف توقف کند، و اگر حج اولی اوست، البته داخل خانه کعبه
شدن را ترك نکند با آن آداب مأثوره در شرع مطهر که در کتب مسطور است.
ص: 47
درس چهارم: حجّ ابراهیمی